خشم چیست ؟
خشم یا عصبانیت
وضعیتی
روانیاست که درگسترهٔ آزردگی اندک تا غضب شدید میگنجد. معلولهای فیزیکی خشم
شامل، تندشدن ضربان قلب، افزایش فشار خون و میزان آدرنالین در خون است. از دید عدهای، خشم بخشی
از واکنش مغز به بیمناکیاش از درد است. هنگامی که شخص خودآگاهانه تصمیم به اقدام
میگیرد تا بلافاصله رفتار تهدیدکنندهٔ نیروی بیرونی دیگری را متوقف کند، خشم
احساس غالب (رفتاری، ذهنی و کالبدشناختی) در وی میشود. خشم را یکی از حالات طبیعی
انسانها میدانند که در واقع راهی است برای نجات دادن یا حفظ کردن فرد از یک
نگرانی یا خطری که در حال وقوع است. نمودهای خارجی خشم را در حالات چهره و بدن،
واکنشهای کالبدشناختی و گاه رفتارهای تهاجمی در ملأ عام میتوان یافت.
مثلاً جانوران و انسانها صدایشان را بالا میبرند،
میکوشند که بزرگتر جلوه کنند، دندانهایشان را برهم میسایند و خیره میشوند.
خشمْ الگویی رفتاریاست که برای مواجهه با تعرضکنندگان بروز داده میشود تا از
رفتار تهدیدکنندهشان دست کشند.
مدیریت خشم یا مهار خشم
فراگیری کنترل خشم و مهارت حفظ آرامش و خونسردی است. همچنین به عنوان جایگزینسازی موفق خشم نیز یاد شده است. خشم غالباً نتیجهی ناکامی، یا احساس ممانعت و انسداد از دستیابی به چیزی است که حس میکنیم مهم است. همچنین خشم میتواند پاسخی تدافعی به ترس یا حس آسیبپذیری یا بیقدرتی بنیانی باشد. برنامههای مدیریت خشم، عصبانیت را محرکی میدانند که نشأت گرفته از علتی قابلشناسایی است که میتوان آن را با استدلال تحلیل و در صورت اقتضا برطرف نمود.
باید توجه نمود که خشم نیز مانند هر احساس دیگری در انسان، یک احساس کاملاً طبیعی است اما نحوه رویارویی با آن باعث به وجود آمدن مسئله می شود. خشم زمانی مشکل ساز است که به خودتان یا اطرافیانتان آسیب بزنید. مدیریت خشم به معنی پنهان کردن عصبانیت در درون فرد یا سرکوب کردن آن نیست. اگر فرد به نحو مناسبی با آن مواجه شود، حتی میتواند باعث ارتقاء سلامتی و حس خوب در فرد شود. برای مدیریت خشم تکنیکهایی وجود دارد که به صورت فهرستوار از این قرار است:
ترک محل و بازگشت
عذرخواهی کردن قبل از خشم
توجه به این مطلب که ارزش خشمگین شدن را دارد
نشخوار کردن فکرهای عصبانیت ممنوع
آبنبات خوردن
حرف زدن به جای داد و بی داد راه انداختن
ابراز خشم مؤثر
نحوه گفتن خشم
به خود سه گزینه بدهید
پرهیز از مصاحبت با افراد خشمگین
پاسخ منطقی به خشم را جایگزین واکنش نشان دادن کنید
خود را تشویق کنید (اعتماد به نفس خود را زیاد کنید)
پذیرش موقعیت
داشتن جرات
خشم و مدیریّت آن در قرآن کریم
خشم یکی از اساسیترین و فراگیرترین هیجانها در وجود آدمی است و نقشی بسزا در حفظ موقعیّت، عزّت نفس و صیانت از او در هنگام تهدید دارد. خشم، قدرت و انرژی فرد را به سمت غلبه کردن بر موانع ناموجّه یا اصلاح آنها هدایت میکند. امّا اگر تحت مدیریّت عقلانی و اخلاقی قرار نگیرد، به مشکلی روانی و رفتاری تبدیل میگردد که سامان فکری، عاطفی و رفتاری وی را ویران میسازد. بنابراین، آنچه در مقولة خشم باید بیشتر مورد توجّه قرارگیرد، شناخت گونههای مثبت و منفی و مدیریّت آن با ضوابط عقلانی و اخلاقی است. مقالة حاضر در پی تبیین آموزههای قرآنی در شناخت هیجان خشم، انواع آن و ارائة تکنیکهای مدیریّت این هیجان فراگیر و خطیر است. قرآن کریم و به تبع آن، احادیث شریف به عنوان کاملترین نسخة هدایت بشری با نگاهی کلّی به موضوع خشم، آن را مفهومشناسی کردهاند و با بیان انواع، راههای صحیح ابراز، مراتب و آثار آن، راهکارهایی ارزشمند، گاه به شکل مستقیم و در قالب امر و نهی و گاه غیرمستقیم و در لابهلای داستانهای زیبا وحکیمانه، در راستای مدیریّت این پدیدة روانی ارائه فرمودهاند.
مقدّمه
خشم :
عبارت است از جوشیدن خون دل در جهت کینه و انتقام جستن (ر.ک؛ الغزّالی، بیتا، ج3: 93و راغب اصفهانی، 1412ق.، ج1: 608)، به سبب آنچه که مطابق میل نیست و آزاردهنده است (ثعالبی، 1418ق.، ج3: 78). خشم متّضاد خشنودی و بیشتر با میل هیجان به سوی پرخاشگری و قابل شناسایی است (ابراهیم وآخرون، بیتا: 654). بنابراین، منشاء خشم، حفظ موقعیّت و رهایی از رنج، درد و خطر است. خشم هیجانی فراگیر و از پررین هیجانها محسوب میشود. از دیدگاه تکاملی، کنشی نسبتاً آشکار در زمینة انرژیدهی شخص برای دفاع از خود است. خشم، قدرت، نیرو و احساس کنترل افراد را افزایش میدهد و آنان را نسبت به بیعدالتی دیگران حساس میکند. این مبارزه و احساس کنترل، به سمت غلبه کردن بر مانع ناموجّه یا اصلاح کردن آن هدایت مییابد و از دیدگاه تحوّلی، خشم تأمینکنندة بسیاری از واکنشها، از جمله سازماندهی، نظمبخشی فرایندهای روانشناختی و فیزیولوژیک مرتبط با دفاع از خود و تسلّط و همچنین تنظیم رفتارهای بینفردی و اجتماعی تلقّی میگردد. ولی اگر مدیریّت و کنترل نشود، خطرناکترین هیجانها خواهد بود، به طوریکه به سوی نابود کردن موانع جهت مییابد. تقریباً نیمی از خشمها فریاد کشیدن را شامل میشود و 10درصد رویدادهای خشم به پرخاشگری میانجامد و در این حالت، نابودی یا جراحت غیرضروری ایجاد میکند (ر.ک؛ ریو، 1387: 331 و خداپناهی، 1386: 250ـ248). بنابراین، میتوان گفت: خشم یک واکنش احساسی و ناآگاهانه است که در برخورد با تهدیدی واقعی یا خیالی به وجود میآید و انرژی و انگیزش لازم برای از میان برداشتن آن تهدید را ایجاد میکند، در این میان، هرچه تهدید بیشتر باشد، میزان برانگیختگی نیز بیشتر میشود و انگیزة از میان برداشتن آن افزایش مییابد (ر.ک؛ مهکام، 1383: 54). علمای اخلاق نیز تعریفهایی از خشم ارائه دادهاند که در بیشتر موارد بر جنبة منفی آن تأکید شده است؛ ازجمله اینکه خشم عبارتست از: حالت نفسانیّه که باعث حرکت روح حیوانی از داخل به جانب خارج، برای غلبه و انتقام میشود و هرگاه شدّت یابد، باعث حرکتی تند میشود که از آن حرکت، حرارتی مفرط حاصل، و از آن حرارت دود تیرهای برمیخیزد و دماغ و رگها را پُر میسازد و نور عقل را میپوشاند و اثر قوّة عاقله را ضعیف میکند. پند و اندرز در خشمگین اثر نمیکند، بلکه بر شدّت آن میافزاید» (نراقی، 1375: 237). هچنین ابنمسکویه میگوید: غضب در حقیقت حرکت نفسانی است که بهواسطة آن جوششی در خون به منظور انتقام ایجاد میگردد. در این حال، آتش خشم شعله میکشد و عقل تحت تأثیر قرار میگیرد. انسان در چنین شرایطی به گفتة حکیمان، مانند غاری میگردد که در آن آتش افروخته باشد، دودی خفهکننده آن را پوشانده، و خاموش کردن آن میسّر نباشد» ( خمینی(ره)، 1368: 113).
موضوع خشم با تعبیر قوّة غضبیّه همواره از مباحث اساسی مورد توجّه روانشناسان، فلاسفه و علمای اخلاق بوده است. توجّه صرف به جنبههای منفی بروز خارجی خشم، همچنین بیاعتنایی نسبت به کنترل و مدیریّت آن، خشم را به منفورترین هیجانها بدل ساخته است. در صورتی که اگر تحت مدیریّت و کنترل عقلانی قرار گیرد، از مواهب الهی تلقّی میگردد و تأثیر مستقیم در حفظ حیات و کرامت و عزّت نفس انسان خواهد داشت. قرآن و حدیث با دقّت نظر در هیجان خشم، ضمن مفهومسازی در این زمینه و بیان انواع خشم و اثرات هر یک، راهکارهای ارزشمندی در راستای مدیریّت خشم ارائه کردهاند.
1ـ معناشناسی خشم
خشم در متون اسلامی علاوه بر واژة غضب» با واژههایی نظیرغیظ»، سخط» و غلظت» نیز آمده است.
غیظ: شدّت غضب است و حرارتی است که انسان به سبب فوران خون در قلبش مییابد (راغب، 1412ق.، ج 1: 619). غیظ شدّت خشم و مرحلة شدید و بالای آن است (مکارم شیرازی، 1377، ج 3: 280 ): P. وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَیْکُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ: امّا هنگامى که تنها مىشوند، از شدّت خشم بر شما، سرانگشتان خود را به دندان مىگزند! بگو: با همین خشمى که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه استO (آلعمران/119).
سخط: غضب شدیدی است که مقتضی عقوبت است (راغب اصفهانی، 1412ق.، ج 1: 403). و مقابل کلمة رضا» قرار دارد (ابنمنظور، 1414ق.، ج 7: 312): Pذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَکَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ: این بهخاطر آن است که آنها از آنچه خداوند را به خشم مىآورد، پیروى کردند و آنچه را موجب خشنودى اوست، ناپسند داشتند. از این رو، (خداوند) اعمال آنان را نابود کردO (محمّد/ 28).
غلظت: به معنی سختی و تندی است و در مقابل کلمة رقّت: نرمی» قرار دارد (المصطفوی، 1360، ج 7: 250): Pیَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ: اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنّم است و چه سرنوشت بدى دارند!O (التّوبه/73).
بنابراین، میتوان گفت خشم یک حالت برانگیختگی روانی و فیزیولوژیک است که هنگام بروز مانع یا عامل تهدیدکنندة درونی یا بیرونی به وجود میآید و در واقع، از پیچیدهترین هیجانهای انسان است که پاسخی است به شکستها، ناکامیها و بدرفتاریها و مرکز آن قلب انسان است.
2ـ انواع خشم
با یک دید کلّی، میتوان خشم را در دو گونة مثبت (مناسب) و منفی (نامناسب) دستهبندی کرد:
1ـ2) خشم مثبت
این نوع خشم یکی از نعمتهای بزرگ الهی است که در وجود انسان به ودیعت نهاده شده است تا او را از تباهی و نابودی صیانت کند و عواملی را که به سلامتی وی آسیب میرساند، از وی دفع نماید. خشمی که فرد هنگام بروز موانعی که او را از رسیدن به اهداف اساسی و نیل به کمال بازمیدارد، از خود نشان میدهد، خشمی پسندیده است و در برخی موارد، جنبة ضرورت و وجوب مییابد؛ زیرا وقتی که انسان خشمگین میشود، نیرویش برای انجام کارهای سخت عضلانی افزایش مییابد. این حالت هیجانی، تغییرات زیادی در بدن ایجاد میکند که از جملة آنها آزاد شدن هورمون آدرنالین است که بر کبد تأثیر میگذارد و موجب ترشّح موادّ قندی میشود و این عمل افزایش نیروی انسان را به دنبال دارد و آمادگی فرد را برای انجام فعّالیّتهای شدید دفاع از خود و غلبه بر مشکلات و موانع افزایش میدهد (کارلسون، 1380: 287)، به گونهای که اگر هیجان خشم در انسان وجود نداشت، اخلاق وی از اعتدال خارج میشد و به سُستی، تنبلی، بیغیرتی و ظلمپذیری میگرایید و در نهایت، دستخوش زوال و نابودی میگشت (ر.ک؛ خمینی (ره)، 1368: 134).
خشم مناسب دارای سه ویژگی است: الف) یک تهدید واقعی وجود داشته باشد. ب) میزان خشم متناسب با شدّت تهدید باشد. ج) اقدام ما کمترین آسیب را متوجّه خودمان بکند و از شدّت تهدید بکاهد (ر.ک؛ مهکام، 1383: 55). در فرهنگ اسلامی نیز نه تنها خشم به طور کامل تخطئه نشده، بلکه بسیاری از خشمها که تحت کنترل عقل هستند و آگاهانه اِعمال میشوند، به عنوان خشم مقدّس و مبارک معرّفی شده است. قرآن و حدیث در برخی موارد خشم را به خدا نسبت میدهند و او را به نامهایی چون قهّار» و جبّار» وصف مینمایند: Pقُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ: بگو: من تنها یک بیمدهندهام و هیچ معبودى جز خداوند یگانة قهّار نیستO (ص/65). همچنین میفرماید: Pتَرَى کَثِیرًا مِّنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ:بسیارى از آنها را مىبینى که کافران (و بُتپرستان) را دوست مىدارند (و با آنها طرح دوستى مىریزند). نفس (سرکش) آنها چه بد اعمالى از پیش براى (معاد) آنها فرستاد که نتیجة آن، خشم خداوند بود و در عذاب (الهى) جاودانه خواهند ماندO (المائده/80)؛ Pمَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ وَلَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ: کسانى که بعد از ایمان کافر شوند، جز آنها که تحت فشار واقع شدهاند، در حالىکه قلب آنان آرام و باایمان است. آرى، آنها که سینة خود را براى پذیرش کفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست و عذاب بزرگی در انتظارشان!O (النّحل/106) و Pکُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى: بخورید از روزیهاى پاکیزهاى که به شما دادهایم و در آن طغیان نکنید که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضب من بر او وارد شود، سقوط مىکند!O (طه/81).
خشم خداوند از صفات ثبوتی و شایستة او میباشد (العثیمین، 2002 م.: 187). از آیات فوق بر میآید که خشم خدا تنها برای خود انسان و به نفع اوست و زمانی بروز میکند که انسان از مسیر اعتدال و مستقیم الهی منحرف گردد و عملی انجام دهد که با آن اهدف متعالی که خداوند برایش ترسیم نموده، مخالف باشد. خشم انسان نیز زمانی جنبة ایجابی و مقدّس مییابد که با اهداف و نیّات مقدّس و مبارک پیوند بخورد؛ خشمی که تنها برای خداوند، به نام او، احقاق حقّ و اعمال قوانین خداوند بر زمین باشد. چنین خشمی از دیدگاه اسلام جایز و در برخی مواقع واجب میگردد، امّا به شرطی که جنبة طغیان پیدا نکند و بر اساس حقّ و عدالت باشد (ابراهیم عبدالرحیم، 2009م.: 95).
2ـ2) موارد صحیح ابراز خشم
قرآن و حدیث با نگاهی بسیار دقیق به هیجان خشم، موقعیّتهایی را که لازم است انسان خشم گیرد، مشخّص مینماید؛ از جمله موارد پسندیدة ابراز خشم از دیدگاه قرآن و حدیث عبارتند از:
1ـ2ـ2) احقاق حقّ و جلب رضایت پروردگار
هرگاه انسان حقّ خویش را در حال ضایع شدن ببیند، هیجان خشم موجب میشود که فرد از خود واکنش نشان دهد و از حقّ خود دفاع نماید (ژالهفر، 1382: 254). مهمترین این حقها، حقّ بندگی خداوند متعال است. علی(ع) میفرماید: پیامبر اکرم(ص) به خاطر دنیا هرگز خشمگین نمیشد، ولی هرگاه برای حق غضب میکرد، اَحَدی را نمیشناخت و خشمش فرونمینشست تا آنکه حق را یاری کند و خشمش تنها برای خدا بود» (فیض کاشانی، 1339، ج 5: 303). امام رضا(ع) نیز میفرماید: چنانچه در موردی خواستی غضب کنی، پس متوجّه باش که خشم خود را در جهت کسب خشنودی خداوند اِعمال کنی» (الدّینوری، بیتا، ج 1: 292). از نمونة این خشمها، خشم حضرت موسی(ع) است. قرآن کریم داستان آن حضرت را چنین بیان میدارد: Pوَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِن بَعْدِیَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَأَلْقَى الألْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُواْ یَقْتُلُونَنِی فَلاَ تُشْمِتْ بِیَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ: و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: پس از من، جانشینان بدی برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید)! آیا درمورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدّت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!) سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیّت) به سوى خود کشید. او گفت: ای فرزند مادرم! این گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود مرا بکشند. پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!O (الأعراف/150).
نکاتی چند درموضوع بحث از این آیه قابل برداشت است:
1ـ خشم حضرت موسی(ع) صرفاً بهخاطر خداوند متعال و تقدیس ساحت احدیّت او از هر گونه شرک و بُتپرستی بود: Pوَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ أَلَمْ یَرَوْاْ أَنَّهُ لاَ یُکَلِّمُهُمْ وَلاَ یَهْدِیهِمْ سَبِیلاً اتَّخَذُوهُ وَکَانُواْ ظَالِمِینَ: قوم موسى بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خداوند)، از زیورهاى خود گوسالهاى ساختند؛ جسد بىجانى که صداى گوساله داشت! آیا آنها نمىدیدند که با آنان سخن نمىگوید و ایشان را به راه (راست) هدایت نمىکند؟! آن را (خداى خود) انتخاب کردند و ظالم بودند!O (همان/148).
2ـ ترکیب غضبان آسفا» شدّت ناراحتی و خشمی را میرساند که در آن نوعی ناراحتی و اندوه نهفته است و آن تأسّفی بود که به خاطر مردم به حضرت موسی(ع) دست داده بود.
3ـ شدّت خشم و ناراحتی حضرت موسی(ع) همه را شامل میشد، حتّی آنهایی که در پرستش گوساله با سامری همراهی نکردند و از جملة آنان برادرش، هارون(ع)، بود (ابوالسّعود، 1999م.، ج 3: 33ـ32). این خشم به خاطر سکوت هارون(ع) در برابر عمل ناشایست قوم او بود.
4ـ خشم حضرت موسی(ع) نسبت به هارون(ع) از همه بیشتر بود و آن بهخاطر مسؤلیّتی بود که به او واگذار کرده بود و گمان میکرد که او در انجام مسئولیّت خویش کوتاهی کرده است:Pقَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا * أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی: (موسى) گفت: اى هارون! چرا هنگامى که دیدى آنها گمراه شدند. * از من پیروى نکردى؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودى؟!O (طه/93ـ92). ولی هنگامی که فهمید هارون (ع) وظیفة خویش را به درستی انجام داده است و در این راه، نزدیک بود جانش را از دست دهد، دست به درگاه پروردگار برافراشت و Pقَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلأَخِی وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِکَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ: (موسى) گفت: پروردگارا! من و برادرم را بیامرز و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترین مهربانانىO (الأعراف/151).
بالأخره خشم و عصبانیّت حضرت موسی(ع) بنیاسرائیل را خیلی زود متوجّه عمل خویش ساخت (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1371، ج 6: 379). به یقین اگر حضرت موسی(ع) با خونسردی با این مسأله برخورد میکرد، چه بسا بیتفاوتی او را دلیل بر امضای گوسالهپرستی میگرفتند و بعدها مبارزه با آن بسی مشکلتر میشد، ولی این خشم بسیار مؤثّر واقع شد و تکان سختی بر آنان وارد کرد (ر.ک؛ همان، 1377، ج 3: 399).
5ـ البتّه نباید از این نکته نیز غافل شد که حضرت موسی(ع) در مرحلهای دچار افراط در ابراز خشم گردید و نسبت به برادرش هارون پرخاشگری نمود و الواح را که حاوی کلمات الهی بود، بر زمین انداخت. به گفتهای دیگر، دچار جابجایی خشم شده بود؛ یعنی به جای آنکه خشم خویش را بیشتر متوجّه سامری و قوم سادهلوح کند، آن را نسبت به هارون و الواح ابراز کرد.
نمونهای دیگر خشم حضرت سلیمان (ع) است، زمانی که متوجّه غیبت هدهد میشود: Pوَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ: (سلیمان) در جستجوى آن پرنده [= هدهد] برآمد و گفت: چرا هدهد را نمىبینم، یا اینکه او از غایبان است؟! * قطعاً او را شدیداً کیفر خواهم داد یا او را ذبح مىکنم یا باید دلیل روشنى (براى غیبت خود) براى من بیاورد!O (النّمل/22ـ20). هیجان خشمی که بر حضرت سلیمان (ع) عارض شد، از نوع ایجابی و مثبت بود، چه آنکه حضرت سلیمان(ع)پادشاه انس و جنّ و حیوانات بود و ت و ادارة چنین مملکت گستردهای کاری بسیار بزرگ و نیازمند ارادهای قوی و هوش و فراست سرشار و نیز شدّت و غلظت و خشم به موقع است (ابراهیم عبدالرّحیم، 2009 م.: 97). هدهد نیز از سربازان حضرت سلیمان (ع) و دارای جایگاهی ویژه بود و مهندسی آب آن حضرت را بر عهده داشت و بدون اجازة ایشان جایگاه خویش را ترک کرده بود (ابنکثیر، 1419ق.، ج 6: 166). بنابراین، شایستة چنین شدّتی از سوی آن حضرت بود. در اینجا لازم است که به چند نکتة اساسی توجّه شود:
1ـ خشم حضرت سلیمان(ع) بهخاطر این بود که هدهد وظیفه و تکلیف خویش را به درستی انجام نداده بود، نه بهخاطر امیال و انگیزههای شخصی.
2ـ حضرت سلیمان(ع) مجازات مترتّب از خشم خویش را منوط به عدم ارائة توجیهی قانعکننده از سوی هدهد قرار داد. بنابراین، در هنگام خشم نیز اصول عقلانی را فراموش نکرد.
3ـ هنگامی که هدهد آمد، در فضایی آرام و به دور از خشونت علّت غیبت خویش را عرضه کرد. حضرت سلیمان (ع) بدون اینکه دست به هیچ عمل پرخاشگرانهای بزند، دلیل او را پذیرفت، امّا صدق او را آزمود: Pفَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ * إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَ لَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ * وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ * أَلَّا یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ * اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ * قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ * اذْهَب بِّکِتَابِی هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا یَرْجِعُونَ: چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت: من بر چیزى آگاهى یافتم که تو بر آن آگاهى نیافتى! من از سرزمین سبا یک خبر قطعى براى تو آوردهام! * من زنى را دیدم که بر آنان حکومت مىکند و همه چیز در اختیار دارد و (بهخصوص) تخت عظیمى دارد! * او و قوم او را دیدم که براى غیر خدا ـ خورشید ـ سجده مىکنند و شیطان اعمال ایشان را در نظرشان جلوه داده است و آنها را از راه بازداشته؛ و از این رو، هدایت نمىشوند! * چرا براى خداوندى سجده نمىکنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) مىسازد و آنچه را پنهان مىدارید یا آشکار مىکنید، مىداند؟! * خداوندى که معبودى جز او نیست و پروردگار عرش عظیم است! * (سلیمان) گفت: ما تحقیق مىکنیم ببینیم راست گفتى یا از دروغگویان هستى؟ * این نامة مرا ببر و بر آنان بیفکن و آنگاه برگرد (و در گوشهاى توقّف کن)، ببین آنها چه عکسالعملى نشان مىدهند!O (النّمل /28ـ22). در حالیکه اگر خشم حضرت سلیمان (ع) نفسانی بود، به محض دیدن هدهد باید شدیداً از او ناراحت میشد یا حدّاقل او را به خاطر غیبت توبیخ مینمود.
پیامبر (ص) نیز در همة امور بردبار بودند و هیچ گاه برای خویشتن خشم نمیگرفتند، امّا هرگاه پیش او نافرمانی خدا صورت میگرفت یا حریم حرمات الهی شکسته میشد، برای خدا خشمگین میشدند و تنها برای او انتقام میگرفتند (ر.ک؛ حبنکه المیدانی، 1413ق.، ج 2: 166) و همواره سفارش مینمودند که فرد در هنگام خشم داوری نکند و تصمیم نگیرد. ایشان میفرمایند: هیچ یک از شما در حال خشم میان دو نفر داوری نکند» (الشّیبانی، 1977م.، ج 4: 55).
2ـ2ـ2) خشم در برابر کفّار و دشمنان اسلام
درباره این سایت